گفته بودم که دگر از قول و غزل دم نزنم زیر قول دلم آیا برنم یا نزنم؟
حرف آخر: کار دنیا عجیبه خیلی عجیب! هی میای به هیچی کی و هیچ چی دل نبندی هی از ریسمون سیاه و سفید می ترسی اما ... . فغان از کار دل ! باز تا یکی دست دوستی دراز می کنه میای با احتیاط دست بدی ولی این دله می گه نه بابا طرف خیلی مرده درست دست بده: با دست دل! اینطوری میشه که با صداقت تمام بازم چشمات رو رو تجربه های بدت می بندی و می گی این تو حرفاش صدای خدا میاد می ارزه به خاطرش خودتو به آب و آتیش بزنی! اما.... دریغ که باز می خوری خنجر از پشت ! این رسم روزگار شده؛ خوب خوبا هم وقتی کم میارن حاضر میشن مثل یه پل از روت عبور کنن. حالا اینجا یقه کی رو بگیریم ؟ امان از دل ... به پل شدن هم راضی هستم خدایا بخاطر تو! چه توان کرد که از ماست که بر ماست
بی خیال همه آدمیان بی کسی را عشق است یا حق
» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(پنج شنبه 86 فروردین 30 ساعت 7:44 عصر )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)